موسسه مجازی طب جامع اسلامی شفای قرآن

موسسه مجازی طب جامع اسلامی شفای قرآن
‏وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا‏ 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان موسسه طب جامع اسلامی شفای قرآن و آدرس shefateb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خطر انحلال نرم طب اسلامی در مبانی طب کلاسیک
و راهکار عبور از موانع تحمیل شده

بسم الله الرحمن الرحيم
و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
در اصول كافي روايت شده است كه امام محمد باقر (عليه السلام) فرمودند: لِکُلِّ شئٍ رَبيعٌ... هر چيزي را بهاري است؛ و تقدير الهي بر اين قرار گرفت كه بهار آزادي ملت ايران از اسارت طاغوت در نيمة زمستان سال 57 رقم بخورد، و امروز كه در آستانۀ سالگرد آن حماسۀ عظيم قرار گرفته‌ايم شايد وقت مناسبي باشد كه دوباره بر قلۀ آرمان‌ها بنشينيم و اينبار با نگاهي انقلابي‌تر از هميشه، به تدارك لوازم قيام فرهنگيمان برخيزيم تا مگر بهاري ديگر را در زمستان يخ زدۀ فرهنگيمان شاهد باشيم.

جريان طب اسلامي امروز به نقطه‌اي رسيده است كه آمادۀ جهش‌هاي بزرگتر و موثرتري در عرصه‌هاي علمي و فرهنگي كشور شده است. از آنجايي كه عدم توجه به نيازهاي امروز، باعث درجا زدن و توقف سير رشد اين جريان مي‌شود، لازم است كه فعالان اين جريان، مواضع خود را با برخي از مسائل اساسي و مبنايي اين عرصه روشنتر كنند و با رويكردي عميقتر و دقيقتر از گذشته، خود را با حركت كاروان احياء علوم اسلامي، هماهنگ نمايند. از اينرو در اين نوشتار به بررسي چند مورد از مهمترين مسائل مورد سؤال در اين حوزه خواهيم پرداخت تا به حول و قوۀ الهي افق‌هاي روشنتري را در برابر جويندگان حقيقي «طب جامع اسلامي» بگشايد و باعث شناخت بهتر ايشان از حوزه‌هاي مورد بحث اين عرصۀ وسيع شود.

اگر نگاهي به جايگاه طب اسلامي در ميان مجموعۀ علوم مورد بحث در فضاي جنبش نرم‌افزاري داشته باشيم در همان ابتدا متوجه وجه تمايز بسيار مهمي در مقايسه با ساير حوزه‌ها خواهيم شد. در حالي كه محققان حوزه‌هاي مختلف علوم اسلامي در حال تدوين و توليد مفاهيم نظري اوليۀ ساز و كار علمي خود هستند، جريان طب اسلامي با اتكاء به قرن ها تجربۀ دانشمندان حوزۀ طب و اسناد فراوان قابل دسترس، امروز عملاً قسمتهايي از نظام بهداشت و درمان كشور را از آن خود كرده است. چنين جايگاهي مي‌تواند اين ديدگاه را استحكام بخشد كه جريان طب اسلامي، ظرفیت لازم را جهت پرچمداری جنبش نرم‌افزاري و توليد علم، و شكستن تابوي حاكميتِ انديشۀ سكولار بر فضاي علمي كشور را دارا می‌باشد. اين جايگاه ارزشمند به همراه جايگاه فوق‌العاده استراتژيك علم طب در عرصه‌هاي انساني، باعث ايجاد فرصتي كم نظير شده است تا جريان جنبش نرم افزاري، ابزاري در دست داشته باشد كه به عنوان الگويي پيشرو و عيني از علوم اسلامي به جامعه ارائه دهد. زيرا يكي از موانعِ موجود در مسير احياء علوم اسلامي، غلبه بر باورهايي است كه هيچ الگويي از علوم اسلامي و چگونگيِ عملكرد آن در ذهن ندارند و علم طب به دليل حضور پر رنگ و عيني در زندگيِ روزمرۀ مردم مي‌تواند بهترين الگو و نمونه از يك سيستم علمي اسلامي باشد كه به صورت عملي و عيني كنترل قسمتي از زندگي انسان و برنامه‌ريزي آن را بر اساس مباني اسلامي بر عهده دارد. ارائۀ چنين مدلي به جامعه باعث مي‌شود كه ميزان باورپذيري گروه‌هاي مختلف فكريِ جامعه به حوزه‌هاي ديگر علوم اسلامي تقويت شود و مسير ناهموار كنوني در حركت به سمت تمدن اسلامي هموارتر گردد.

 

اما اتفاقي در اين ميان رخ داده است كه مانع از قدرت گرفتن حقيقي اين جريان و ظاهر شدن ظرفيت واقعي آن در جامعه شده است و آن اتفاق، گسترش تخصص‌گرايي به شيوۀ غربي در بين محققين اين عرصه است. در واقع، نظام آموزشيِ كنوني به گونه اي مهندسي شده است كه عرصه‌های «علم» و «دين» در دو فضاي جداگانه و بي ارتباط با هم شكل مي‌گيرند. از اينرو مثلاً شخصي كه در رشتۀ پزشكي تحصيل مي‌كند پس از سال‌ها تلاش، مجهز به نوعي از «نظام تحليل علمي» مي‌شود كه اين نظام هيچ ارتباطي به ارزش‌ها و مباني تفكرات اسلامي ندارد و در فضايي كاملاً مستقل از آموزه‌هاي ديني و بدون رجوع به وحي توليد شده‌اند. و از طرف ديگر، بر اثر گسترش اين رويكرد غلط به علم‌آموزي، بسياري از افرادي هم كه بدون گذراندن دوره‌هاي تخصصي پزشكيِ كلاسيك، قدم به تحقيق در اين عرصه مي‌گذارند، بدون كسب آشنايي‌هاي لازم در باب فلسفۀ طب و اعتقادات اسلامي، به يكباره در عرصه‌هاي عمليِ طب وارد می‌شوند و فقط به فراگيري تكنيك‌هاي طبي مي‌پردازند. اين روش غلط، باعث پديد آمدن متخصصاني شده است كه توانايي برقراري ارتباط صحيح بين مباني ديني و قواعد طبي را ندارند و حاصل اين رويكرد اشتباه به امرِ طبابت و درمان را مي‌توانيد بطور واضح در وضعيت حال حاضر دانشجويان و اساتيد طب سنتي مشاهده كنيد. اينجاست كه معلوم مي‌شود چرا در مواجه‌اي كه اساتيد طب سنتي با پزشكان كلاسيك دارند، هيچگاه از مسائل اصلي و دغدغه‌هاي بنيادين علم طب سخني به ميان نمي‌آيد، و در عوض آن، متخصصان طب سنتي به جاي پرداختن به اصلِ موضوع، تمام همّشان را صرف موجه كردن ادعاهاي خود بر اساس اصول مدوّن شده در نظام آموزشي رايج كرده‌اند. در واقع، بخشي از فعالان طب سنتي به علت دور ماندن از مباني و اصول دقيقۀ اسلامي در تدوين نظام علمي طب، راهِ اصلي را گم كرده‌اند و دچار نوعي عمل‌زدگيِ بي محتوا شده‌اند كه نتيجه‌اش حل شدن نظام اجتهاديِ طب سنتي در نظام علميِ طب كلاسيك است. به قول يكي از اساتيد، دعواي امروز بين طب سنتي و طب كلاسيك، دعواي بين بني‌اميه و بني‌عباس شده است! چون در واقع، اتفاقي كه در اين بين مي‌افتد، عرضة ادعاهاي مطرح در طب سنتي به نظام علميِ طب كلاسيك است تا مگر مُهر تأييدي از جانب آن بر پيشاني طب سنتي بخورد و آبروي «علمي شدن» به خود گيرد! در حالي كه اصلاً موضوع جنبش نرم‌افزاري و توليد علم، توليد نظام علميِ مستقلي است كه بر مبناي جهانبيني توحيدي اسلام بنا شده باشد و توانايي تبيين قواعد علمي لازم، جهت تحليل پديده‌ها را با استفاده از اصول مورد تأييد همين جهانبيني (دين) داشته باشد. و اين بدان معناست كه نقطۀ اولِ درگيري و مواجهۀ جريانِ طب اسلامي با طب مدرن همين نظام علمي رايجي است كه اين گروه از متخصصان طب سنتي، مبناي حجيّتِ مدعاهاي خويش را بر آن قرار داده اند! اينكه ما موضوعاتي را از طب سنتي انتخاب كنيم و سعي كنيم بر اساس قواعدِ علميِ نظام مدرن، به اثبات آن‌ها بپردازيم، نتيجه‌اش قبل از اين‌كه عايد ما بشود به نفع رقيب تمام خواهد شد؛ چون صحتِ موضوعاتِ مورد ادعاي ما در گروِ صحت نظام علميِ آن‌ها قرار مي‌گيرد و اين بدان معناست كه قبل از اثباتِ حقانيت ما، حقانيت سكولاريسم است كه به اثبات رسيده، و ما وقتي حجيّتِ مدعاهاي خويش را در گرو حجيّت نظامِ علميِ سكولار قرار داديم، به جزئي از اجزاء نظام علميِ آن تمدني ملحق خواهيم شد كه مدعي نظام‌سازي بر مبناي تفكرِ مستقل از وحي است. در نتيجه، هر دستاوردي كه داشته باشيم در خدمت توسعه و گسترش تمدن مدرن قرار خواهد گرفت و اين نتيجۀ تلخي است كه از سطحي نگري‌هاي رايجِ فضاي علمي كشور نصيب ما شده است.

 

بايد توجه داشت كه طب مدرن به معناي طب شيميايي و امثال آن نيست. طب مدرن، طبي است كه بر مبناي  انديشۀ سكولار بنا مي‌شود. اين انديشه مي‌كوشد تا با انكار ارتباط بين عالم ظاهر و باطن، مانع اتصال انسان به رَبّ هستي شود تا از اين طريق زمينۀ حاكميت شيطان در مناسبات مختلف انساني را فراهم كند. اين طب ممكن است هر روز ظاهر تازه‌اي به خود بگيرد، اما تا وقتي كه محتواي آن عوض نشود، مدرن است. مثلاً ممكن است روزي جريان طب مدرن، خود پرچمدار مبارزه با داروهاي شيميايي شود و مدل جديدي از طبابت و درمان را ارائه نمايد، اما هيچگاه محتواي خود را كه همان التزام به روش‌هاي «تجربيِ صِرف» كه مبتني بر انديشۀ مستقل از وحي است را تغيير نخواهد داد. بر این اساس، هيچ عجيب نيست اگر در مدل جديد، ظاهري از طب سنتي و روش‌هاي درماني آن نيز حضور داشته باشد، چون طب مدرن از اين اِبايي ندارد كه دستاوردهاي ديگران را جزئي از نظام طبي خود كند و بدين گونه بر وجاهت خود بيفزايد. اما قطعاً اين حضور با محتوايي كاملاً سكولار همراه خواهد بود و اين تركيب جديدي كه امروزه برخي‌ها به دنبال مطرح كردن آن هستند و اسمش را تعامل بين طب سنتي و مدرن مي‌گذارند، در برخی موارد، به هيچ عنوان سنتي و يا حتي تركيبي از طب سنتي و كلاسيك نيست بلكه مدرن محض است، چون همۀ هستي طب سنتي، آن نظام و محتوايي است كه نوع رويكرد او به هستي و تفسير او از نظام قانونمندي هاي هستي را مشخص مي‌كند و اگر اين محتوا از او گرفته شود، و تحت لواي نظام مدرن قرار گيرد، در جايگاه جديدي قرار خواهد گرفت كه نحوۀ ارتباط با اجزاءِ مختلف هستي در آن به گونه‌اي متفاوت از قبل خواهد بود و او نيز بايد انعكاس دهندۀ محتواي جديدي گردد كه هيچ ارتباطي با محتواي قبلي خود ندارد و بدينگونه است كه از حقيقت خود تهي گشته و ابزاري جهت پاسخگويي به نيازهايي مي‌شود در نظام جديد توليد شده اند و چنين رويكردي به علم طب، نتيجه‌اي جز توسعۀ تمدن غرب نخواهد داشت.  در صورتي كه هدف ما حركت به سمت برقراري تمدن اسلامي است، و تمدن اسلامي، تمدني است كه تمامِ اجزاء آن بر محوريت وحي نظام يافته‌اند و تمام روابط تعريف شده در آن، بر اساس اصول حجيّت آوري است كه از مباني ديني استنباط شده اند. پس بر اين اساس، اين حرفي كه بسيار از زبان اساتيد طب سنتي شنيده مي‌شود كه: «ما به هيچ روشي تعصب نداريم و از هر روشي: چه جديد، چه قديم، چه سنتي و چه مدرن، كه براي بيمار مفيد باشد بهره مي‌گيريم» منطقاً اشتباه است. چون علم، مقوله‌اي جهت‌دار است و هر نظام فلسفي، علوم مربوط به خود را توليد مي‌كند تا تمدني از نوع خود را بسط دهد. آيا مي‌توان گفت كه من به جريان حق و باطل در عالم هيچ تعصبي ندارم و هركدام را كه براي من مفيد باشد بكار مي‌گيرم؟! آيا اساساً علومي كه مبتني بر فلسفۀ الحادي هستند، مي‌توانند براي بشر مفيد باشند؟

اگر دقت كنيد متوجه مي‌شويد اين سؤالات وامثال آن، همان موضوعاتي هستند كه در فضاي رايجِ علمي امروز گم شده اند و بحثي از آن‌ها نمي‌شود، در حالي كه تمركز اصلي ما بايد بر روي همين موضوعات باشد.

 

اگر از اين دريچه به مباحث طب اسلامي وارد شويم مي‌توانيم در فضاي علمي كشور، گفتمان سازي كنيم و از حمايت حوزه‌هاي علميه و ظرفیت‌های موجود در گروه‌هاي فعالِ جنبش نرم‌افزاري بهره مند شويم. اما متأسفانه به دليل گسترش تخصص‌گرايي غربي در بين محققين اين عرصه، فعالان اين جريان، بدون آشنايي صحيح با مباني اسلامي و مفاهيم آن به يكباره سراغ فراگيري تكنيك‌هاي طبي مي‌روند و به قول معروف پوست را مي‌گيرند و مغز را دور مي‌اندازند. اين رويكردِ غربي به طب سنتي و اسلامي، باعث مي‌شود كه پشتوانۀ معرفتي علم طب فراموش شود و به تدريج علم طب در استخدام آن فلسفه‌اي قرار گيرد كه در غياب فلسفۀ اسلامي جايگزين آن شده است. و امروز مي‌توانيم اثرات اين حركت نرم را در انديشۀ فعالان طب سنتي بصورتي واضح و آشكار مشاهده نماييم. اينكه مدام دم از تعامل و تلفيق طب سنتي و مدرن مي‌زنند، و اينكه ديگر به قول خودشان تعصبي بر روش‌ها ندارند، و اينكه طب سنتي را به عنوان مكمّل و زيرمجموعۀ طب كلاسيك مي‌خواهند، و اينكه روش‌هاي طب كلاسيك را روش‌هاي علمي مي‌دانند و مي‌خواهند بناي طب سنتي را بر آن بسازند، و اينكه به جاي احياء طب سنتي، در پي به‌روز كردن و مدرن كردن آن هستند، و به جاي اينكه اساسِ نظامِ بهداشت و درمان كشور را بر طب سنتي قرار دهند، در پي جاي دادن طب سنتي در گوشه‌اي از نظام بهداشت و درمان كنوني هستند و ... كه اين‌ها همه نشان از بيگانه بودن ما با قواعد تمدن‌سازي دارد و اين ازخودبيگانگي به دليل گسسته شدن پيوندهاي فكري ما با عقبه‌هاي فرهنگي و اعتقاديِ دين جامع الهي است. آيا جز اين است كه جريان الحاد قرن ها تلاش كرد تا اثبات كند بدون رجوع به كلام الهي مي‌توان مدينۀ فاضلۀ انساني ساخت و آيا جز اين است كه مدرنيته و نظام‌هاي علمي تمدن مدرن، نتيجه و ميوۀ اين حركت باطل است؟ پس چطور شده است كه امروز كه اركان تمدن مدرن به لرزه افتاده‌اند و يكي پس از ديگري در منظر جهانيان رنگ مي بازند، از بطن تمدن اسلامي اين ندا به گوش مي‌رسد كه: بدون رجوع به وحي نيز مي‌توان نظامِ علمي ساخت! آيا اين رويكرد مدرن به طب سنتي و اسلامي، معنايي جز تأييد اين ادعاي باطل دارد؟ 

يكي از مهم‌ترين مسائلي كه بايد در شرايط امروز توسط مبلّغان حقيقي طب اسلامي به جامعه ابلاغ شود، روشنگري در مورد مفهوم واقعي «احياء طب اسلامي» است. طب اسلامي، قبل از اين‌كه بخواهد مجموعه‌اي از روش‌ها و تكنيك‌هاي طبي باشد، يك نظام مبتني بر معرفت‌شناسي اسلامي است. اگر قرار باشد، به بهانۀ علمي‌كردن طب اسلامي(!)، برخي از روش‌هاي درماني آن را بدون توجه به مبانيِ معرفتي آن، در آزمايشگاه‌هاي مدرن آناليز كنيم و بر اساس باورهاي رايجِ علميِ روز، به تفسير و تحليل آن بپردازيم تا جايگاه جديدي در نظام علميِ دانشگاهي براي آن بيابيم، ديگر چه دليلي دارد كه از عنوان «احياء طب اسلامي» استفاده كنيم؟ احياء طب اسلامي يعني احياء آن نظام معرفتي كه تمام اجزاءِ مورد نياز سيستم طبي و ارتباطات بين آن‌ها را بر اساس آن بايد بنا كرد. اگر قرار باشد، اين نظام حذف شود و فقط دستاوردهاي طب اسلامي [آن هم با نگرشي غير اسلامي] مورد بازبيني قرار گيرند تا پس از تاييد دانشگاه در خدمت نظام معرفتي مدرن قرار گيرند، اين به معناي حذف طب اسلامي و دفن كردن آن است! انحلال نرمِ طب اسلامي در طب كلاسيك و ذبح آن در پاي سيستم‌هاي برآمده از مباني سكولار، چه نسبتي با احياء آن دارد و چرا ما در برابر اين خيانت و جفاي آشكار سكوت كرده ايم؟ 

اگر بخواهيم در مسير احياء تمدن اسلامي قدم برداريم بايد بدانيم كه لازمۀ برپايي اين تمدن، توليد علوم اسلامي است. پس اگر ديديم كه ساز و كار علمي كشور، منجر به توليد علومي مي‌شود كه در روش‌هاي خود، هيچ نسبتي با مفاهيمِ اسلامي برقرار نمي‌كنند بايد متوجه شويم كه از مسير صحيح منحرف شده‌ايم. زيرا علمي كه توانايي برقراري نسبت منطقي، بين اجزاء خود و دين را ندارد، نمي‌تواند باعث اتصال انسان به ربّ هستي شود و چنين علمي هيچگاه نخواهد توانست كه بسترهاي مناسب را براي بسط تمدن اسلامي فراهم آورد.  علم اسلامي بايد بتواند زمينه‌هايي را فراهم كند كه انسان را متوجه فقر همه جانبه‌اش به غنيّ مطلق كند اما علمي كه در ذات خود هيچ نيازي به سؤال از خدا نمي بيند، نتيجه‌اي جز القاء استغناي انسان از اتصال به او نخواهد داشت و نتيجۀ اين استغنا، طغيان و سرکشی انسان خواهد بود. چه به فرمودۀ قرآن كريم: «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَىٰأَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» يعنی: «زنهار! همینکه انسان خود را بی نیاز [ از خدا] ببیند طغيان می کند». بر اين اساس بايد توجه كنيم، مسير ما حركت در جهت احياء انديشۀ مستقل بشري نيست بلكه قرار است با روي آوردن به جامعيّت دين، تمام ابعاد انساني را زير چتر هدايت وحي بياوريم و در همۀ عرصه‌هاي معرفتي، عبد خدا شويم.

 

عدم توجه به طریقۀ منطقیِ سِیر شکوفایی طب اسلامی باعث شده است که حتی آن دسته از اساتیدی که معتقد به استقلال بنای طب سنتی و اسلامی از طب مدرن هستند نیز در منظر جامعه، به پذیرش تلویحیِ برخی دستاوردهای طب مدرن اظهار نمایند و تلفیق طب سنتی و مدرن را شیوۀ منطقی ختم این قائله اعلام نمایند و وقتی مورد سؤال واقع می‌شوند که چرا چنین شیوه‌ای را مطرح می‌کنید در پاسخ می‌گویند که «این سیاست ما است!» بدین معنی که در زمانِ کنونی چون باورهای مدرن در ذهن مردم و متخصصان ما بسیار ریشه دار شده است نمی‌توان به یکباره بر آن تاخت و باید با نفوذ تدریجی در این جریان و تربیت متخصصان آشنا به مبانی طب سنتی موازنه قدرت را عوض کرد و بعد از آن به صورتی علنی‌تر به طرح مسائل پرداخت. ظاهر قضیه هم بسیار منطقی به نظر می‌رسد اما در واقع این نوع سیاست‌ورزی‌ها و مصلحت‌اندیشی‌ها ریشه در عدم ورود صحیح به مقولۀ طب اسلامی دارد. آیا تا بحال اندیشیده‌ایم که چرا رهبر معظم انقلاب که در حساسترین جایگاه قرار گرفته‌اند و کوچک‌ترین بی‌تدبیری و عدم توجه به مصالحِ کشور از جانب ایشان باعث بروز مشکلات جدی برای کشور خواهد شد، اینقدر صریح و آشکار به نقد علوم انسانیِ غرب می‌پردازند و خود را در بند چنین سیاست‌های مصلحت اندیشانه قرار نمی‌دهند؟ ایشان تا جایی پیش می‌روند که حتی علوم انسانی غرب را «دانش‌های ذاتاً مسموم» می‌خوانند  و نسبت به تعداد بالای دانشجویانی که جهت آموزش در این عرصه پذیرش می‌شوند انتقاد می‌نمایند و حتی خیلی صریح اعلام می‌کنند که ما اساتید زیادی که مناسب تعلیمِ مفاهیم درست علوم انسانی به دانشجویان باشند را نداریم و این در حالی است که تعداد بسیار زیادی از دانشجویان و اساتیدِ این کشور در همین حوزه مشغول به تحصیل و کارند و بیم آن می‌رود که چنین سخنانی که با فضای دانشگاهِ امروز چندان همخوانی ندارد باعث بروز تنش شود. اما براستی چرا در چنین شرایطی، ایشان چنین قاطعانه در برابر مفاهیم باطل غربی موضع‌گیری می‌کنند اما فعالان طب سنتی، جامۀ مصلحت بر تن کرده و سیاست مدار شده اند؟! دلیل این مواجهۀ غلط را باید در عدم ورود صحیح به مباحث مربوط به حوزۀ علم طب دانست. 

 

در واقع، ریشۀ اختلافات بین طب سنتی ـ اسلامی و طب مدرن را ابتدا باید در مبانی معرفت‌شناسی این دو جستجو کرد. اما رویکرد کنونی به طب سنتی به گونه‌ایست که این اختلافات را از دستاوردها و تکنیک‌های درمانیِ حاصل از این مبانی آغاز می‌کند و این رازِ ناتوانی در موضع‌گیریِ قاطع در برابر طب استعماری غرب است. وقتی ریشه‌ها و بنیان‌های مستحکمِ طب اسلامی که برآمده از دین اسلام و اصلی‌ترین پایگاه حجیّت آن است نادیده گرفته شوند و در مقابل، ضعف نظری و مبانی باطل معرفت شناسیِ‌ طب مدرن پوشیده شوند و مورد سؤال واقع نشوند، اولین و مهمترین اصلِ منطقی در مواجهه با جبهۀ رقیب به کنار انداخته شده و در قدم بعدی، سیستم مدرن با سوء استفاده از همین غفلت، فرصت می‌یابد که در جایگاه قضاوت نشسته و از جریان طب اسلامی بخواهد که علمی بودن خود را اثبات کند! و جریان طب اسلامی در این قائله دو راه بیشتر ندارد: یا باید عدم صلاحیت سیستم‌های مدرن را در بررسی ادعاهای طب اسلامی اثبات کند یا تن به محاکمه دهد. و چون جریان جریان رایج طب سنتی ـ اسلامی از پرداختن به مبانی نظری و معرفتی طب مدرن غفلت کرده است ناچاراً جهت اثبات حقانیت خود متوسّل به آن شیوه‌ای می‌شود که مورد تأییدِ جریان مدرن است و سعی می‌کند با ارائۀ ادلۀ مورد قبول این سیستم، علمی بودن ادعاهای خویش را ثابت کند. بدیهی است که چنین رویکردی مانع از آن می‌شود که فعالان طب سنتی که بسیاری از آن‌ها دانش‌آموختگانِ دانشگاه هستند، بتوانند یک موضع قاطعانه در برابر طب وارداتیِ غرب داشته باشند. چون نمی‌شود از یک طرف، مبنای صحت ادعاهای خود را بر روش‌های علمی و تجربیِ طب کلاسیک قرار دهند و از طرف دیگر اعتقاد به باطل بودن بنیان‌های آن داشته باشند. و اینجاست که ندای تعامل و تلفیق این دو سیستم طبی که از لحاظ مبانی معرفت‌شناسی مخالف هم هستند، توسط فعالان عرصۀ طب سنتی سر داده می‌شودکه به این بهانه، خطر رو شدنِ بنیان‌های باطل معرفتیِ مدرن در پرداختن به علم طب برای مدتی مرتفع گردد تا جریان مدرن فرصت داشته باشد با بازسازی خود، جایگاهی برای برخی ظواهر طب سنتی در سیستم طبی‌اش پیدا کند و به بهانۀ علمی کردن طب سنتی و اسلامی (در واقع بی محتوا کردن آن و قطعِ اتصال آن از مبانی حقیقی‌اش) مانع از گسترش طب اسلامی حقیقی شود. چون گسترش طب اسلامی به علت اتصالی که به مبانی معرفتیِ دین جامع الهی دارد، جایی را برای عرض اندام اندیشه‌های الحادی باقی نخواهد گذاشت و پس از مدتی با طرح سؤالات منطقیِ غیر قابل تشکیک، تمامیّت سیستم پزشکی مدرن را که ریشه در مبانی سکولاریسم دارد به چالش خواهد کشید و بساط آن را برای همیشه برخواهد چید. 

 

پرداختن به مسائل مبناییِ علم طب و مطرح کردن طب اسلامی از این طریق برای ما برکات بسیاری همراه خواهد داشت. از جمله اینکه دیگر جریان مدرنِ حاکم بر فضای علمی کشور، نخواهد توانست به بهانۀ عدم تحقیقات تجربیِ ثبت شده و یا عدم تأیید سیستم‌های علمی دانشگاهی، راه را برای جاری شدن این مفاهیم در جامعه سد کند. زیرا علومِ اعتقادی و فلسفی، نیازی به تجربه در آزمایشگاه‌ها ندارند و بر اساس متدهای عقلی و بر مبنای اصول اسلامی به تبیینِ حقایق می‌پردازند و این شاخه از علوم هم در دست جریان اسلامی است. این فرصت بسیار مناسبی است که به طرحِ مسائل اصلی طب اسلامی بپردازیم و بدون اینکه بخواهیم خود را درگیر پاسخگویی به سیستم های علمی رایج کنیم و بی‌آنکه بخواهیم برخی مصلحت‌سنجی‌های غیر لازم را انجام دهیم با اطمینان کامل و هماهنگ با دیدگاه‌های رهبر معظم انقلاب که طراح جریان جنبش نرم افزاری هستند به تبیین مواضع اصیل طب اسلامی بپردازیم و عقبه‌های باطل معرفتیِ طب مدرن را با استناد به اصول اسلامی به چالش بکشیم. در واقع با چنین رویکردی به علم طب، این ما هستیم که جریان طب مدرن را به محکمۀ اعتقادیات اسلامی می‌کشانیم و از او می‌خواهیم که حقانیت خود را اثبات کند. 

از آنجایی که ساختمان طب کلاسیک بر مبنای روش‌های صرفاً تجربی و بدون هماهنگی با مبانی دینی، بنا شده است، قادر به تولید مفاهیمی که تعریف درستی از موضوعات مورد تحقیقش ارائه بدهد نیست. از اینرو نخواهد توانست حقانیت خود را در مواجهه با اندیشۀ توحیدی اثبات کند و قطعاً باطل بودن مبانی آن احراز خواهد شد. بعنوان مثال، موضوع علم طب «سلامتی انسان» است. حال سؤال این است که تعریف انسان در طب مدرن چیست و این تعریف چه نسبتی با تعریفی که دین از انسان ارائه می‌دهد دارد؟ قطعاً آن تفکری که می‌خواهد از زاویه‌ای صِرفاً تجربی به انسان نگاه کند نخواهد توانست تعریف مورد قبول دین از انسان را ارائه دهد و بدین‌سان، طب مدرن در اولین مواجهه با اندیشۀ دینی عدم توانایی خود را در ارائۀ یک تعریف صحیح از انسان اثبات خواهد کرد و در مرحلۀ بعد با این سؤال مواجه خواهد شد که: آیا مکتبی که توان ارائۀ یک تعریف درست از انسان را ندارد چگونه می‌تواند سلامتی او را تعریف کند و چگونه خواهد توانست بر مبنای یک تعریف غلط و جعلی از انسان، سیستمی را بنا کند که مدعی درمانِ انسان و حفظ سلامتی او باشد؟

طب مدرن هیچگاه نخواهد توانست که پاسخ مناسبی برای این قِسم از سؤالات دست و پا کند و به همین دلیل، وجهه و صلاحیت خود را در ارائۀ یک سیستم معقول علمی از دست خواهد داد و این حقیقت حتی اگر باعث حذف جریانِ طب کلاسیک از فضای علمی کشور نشود، فضای امنی را جهت فعالیت جریان طب اسلامی ایجاد خواهد کرد که بدون نظارت‌های غیر علمیِ حال حاضر و بر اساس مبانی خود به تحقیق و مطالعه پیرامون موضوعات مد نظرش بپردازد و شرایط لازم را جهت اعلام استقلال کامل خود از جریان طب کلاسیک بدست آورد. در این صورت، دیگر لازم نیست محققان طب اسلامی مدام در پی اثبات خود به مراجع علمی مدرن باشند، چون آن مراجع در وهلۀ اول باید به دنبال احراز حقانیت خود در مواجهه با اندیشۀ اسلامی باشند که اساس انقلاب اسلامی بر مبنای آن پایه گذاری شده است و به تدریج با حرکت به سمت تحقق تمدن عظیم اسلامی، و با ظاهر شدن جلوات دین جامع الهی، زمینه‌های لازم جهت استقرار حکومت صالحان به امامت صاحب عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ فراهم خواهد آمد و حقیقتِ علم با ظهورِ آن حضرت بر جهانیان آشکار خواهد شد ... إن‌شاءالله.

  وبلاگ طب اسلامی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 8 فروردين 1392برچسب:, ] [ 10:56 ] [ لقمان محمدیان ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ در جهت آموزش و ترویج پزشکی اسلامی راه ندازی شده است
امکانات وب
ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 60
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 60
بازدید ماه : 206
بازدید کل : 91889
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

محکوم کردن توهین به پیامبر

تماس با ما
داستان روزانه